this weblog is for abet the english language

۹ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

گفتگو(convercation)

برنامه آخر هفته"Weekend Plans"

Bill: Hi Amy. Itʼs Bill.

Amy: Hi Bill. How are you doing?

Bill: Not bad. Iʼm calling to talk about the weekend. Have

you got any plans yet?

Amy: No, not yet. What did you have in mind?

Bill: How about going to a hockey game on Saturday

night?

Amy: I donʼt really feel like a hockey game. I did that last

weekend.

Bill: Well then, what about going out for dinner?

Amy: Iʼd rather go to a movie.

Bill: Okay. That sounds good. Do you want me to pick

you up?

Amy: No. Thatʼs okay. I can meet you at the theater.

Bill: Okay. Letʼs talk on Saturday morning and arrange

the time.

Amy: Great. Iʼll talk to you then. Bye.

Bill: Bye.

بیل: سلام امی، بیل هستم.


امی: سلام بیل. حالت چطور است؟


بیل: بد نیستم. من برای صحبت در مورد آخر هفته تماس گرفته ام. آیا هنوز برنامه ای نداری؟


امی: نه هنوز. چه فکری داری؟


بیل: رفتن به بازی هاکی در شنبه شب چطور است؟


امی: من واقعا حس بازی هاکی را ندارم. آخر هفته گذشته انجامش دادم.


بیل: خوب، پس، نظرت درباره بیرون رفتن برای شام چیست؟ 


امی: من ترجیح می دهم به سینما بروم.


بیل: بسیار خوب. به نظر خوب می آید. می خواهی بیام دنبالت؟


امی: نه، مشکلی نیست. من می توانم در تئاتر ببینمت.


بیل: بسیار خوب. صبح شنبه (در موردش) صحبت می کنیم و زمان (ملاقات) را مشخص می کنیم.


امی: عالیه. پس من با شما صحبت خواهم کرد. خدانگهدار.


بیل: خدانگهدار.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Pooya Mostajeran

عبارات کاربردی در زبان انگلیسی

صبح بخیر Good morning / morning

سلام همگی Hello / Hi guys

حال شما چطور است؟ How do you do

خدانگهدار Goodbye

خداحافظ روز خوبی داشته باشین Bye, have a nice day

از روزتان لذت ببرید Enjoy your day

فردا می بینمتون See you tomorrow

مراقب باشین Take care

 


عکس العمل های خود انگیز

متشکرم Thank you

متشکرم/خواهش می کنم Thank you / you’re welcome

 این عبارت هنگامی  که کسی عطسه می کند به کار می رود. Bless you

تبریک می گویم Congratulations

آیا الان بهتری؟ Do you feel well now

سکسکه داری  ؟ Do you have the hiccups

سردرد داشتن , دل درد داشتن , سرما خوردگی , گلو درد داشتن a headache, stomachache, a cold, the flu

متاسفم (عذر خواهی) Sorry (apologize

ببخشید ؟ (متوجه نشدن) Sorry? ( say it again

 


توجه  دانش آموزان را جلب کردن

گوش بدید ……. نگاه کنید …… Listen… Look

توجه بفرمایید……. Pay attention

و حالا گوش بدید به ……. So now, listen to

ببخشید (برای جلب توجه کردن)….. Excuse me

مراقب باشین (تذکر دادن) Watch out

یک سوال ازتون دارم؟ I have a question for you

چه خبر ؟ What’s up

 


درخواست از دانش آموزان برای انجام کاری

دفتر/خودکار بیرون بیارین Take out your notebook/pen

جمله زیر را یادداشت کنید Write down the following sentence

بعد از من تکرار کنید Repeat after me

لطفا تکرار کنید Can you repeat, please

دفتر یادداشت تان را باز کنید Please, open your notebook

جواب هایتان بازبینی کنید Check your answers

به صورت گروهی کار کنید, دو به دو کار کنید Work in groups. Work in pairs

گره های چهار نفره تشکیل بدین Get together in groups of four

لطفا پای تخته برو Go to the white board please

برای پاسخ دادن دستتون را بالا بیاورید Raise your hand to answer

بلند خواندن چیزی Read sth. aloud

بلند شو/ بشین Stand up / sit down

لطفا بلند تر صحبت کن Speak louder, please

آروم تر صحبت کن Speak more slowly

لطفا ساکت باشین be quiet please

خودکاراتون  روی میز بذارید Put your pens down

لطفا مثال های بیشتری بزنید give me some more example please

لطفا جمله بعدی را بخون read the next sentence please

 لطفا  روی تخته یادداشت کن write it on the board, please

 


عبارت های تشویقی

درسته!/ حق باشماست Right! / you’re right

کارتان عالی / خیلی خوب /خوب بود. Well done! / Very well! / Good

خیلی عالی بود Good job / Great job

عالی بود Excellent

معرکه بود Fabulous

خیره کننده بود Brilliant

ادامه بدید Go on

ادامه بدید Let’s continue

بفرمایید Go ahead

عالی بود perfect

 


برنامه ریزی در کلاس

بیاید کلاس را شروع کنیم Let’s start our class

امروز  قرار است که …………… Today, we are going to

اول ……….  و سپس ……….. First…. and then / next

از اول صفحه From the beginning of the page

قرار است که تکالیف را باهم انجام بدهیم We are going to review the homework

سوالی هست Any questions

داوطلب لطفا Volunteers, please

الان می خواهم حضور و غیاب کنم I’m going to check/count if you’re all in the classroom

چه کسی غایب است Who is not here? ( checking roll

امروز چه روزی هست ؟ What date is it today

بررسی یادگیری دانش آموزان

متوجه شدید Do you understand me

واضح است Is it clear

معنی ……………. چی میشه؟ What does ( word ) mean

معنی ………….. چی میشه؟ What’s the meaning of

آیا آن درسته؟ Is this right? / Is this ok

می تونم بپرسم؟ May I ask

……………. چطور به انگلیسی می گویید؟ How do you say…. in English

تفاوت بین A و B را بگویید Tell me the difference between A and B

آماده هستید؟ Are you ready

تمام کردید؟ Finish

 


و در آخر چند جمله مهم دیگر که معلم  ممکن است در کلاس به کار ببرد.


به صفحه بعد برید.

Turn the page over


تکالیفتان را لطفا تحویل بدهید. Hand in your homework, please

یک نفر پنجره را لطفا باز کنه

Some one please open the window


 


هفته آینده از شما امتحان می گیرم. I’m going to give you an exam next week

یک جلسه جبرانی لازم داریم. We need a make up

رضا تو از کلاس عقب هستی. باید سعی کنی خودت را به کلاس برسونی. Reza you’re behind the class. You must try and catch up with the class

 سه جلسه تاکنون غیبت داشته ای. You’ve missed three sessions so far

اگر یک جلسه دیگر غیبت کنی از امتحان محروم خواهی شد. If you miss one more session, you’ll be disqualified from the exam

زنگ چه ساعتی می خورد؟ What time does the bell go

می خواهید نوار را یکبار دیگه بگذارم؟ Shall I play the tape one more time

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Pooya Mostajeran

جملات کاربردی و مهم در زبان انگلیسی

TWhat’s the weather like in Tabriz?

آب و هوای تبریز چه چوریه؟

The apartment was in a dangerous neighborhood.

آپارتمان در منطقه ناامنی از شهر واقع شده بود.

One should try not to tell a lie.

آدم باید سعی کند دروغ نگوید

The elevator is out of order. We have to take the stairs

آسانسور خراب است. باید از پله¬ها برویم

The clouds are lifting.

آسمان دارد صاف می¬شود (ابرها دارند کنار می¬روند)

Can you cook?

آشپزی بلدی؟

Air pollution in Tehran is serious.

آلودگی هوای تهران جدیه

Where did you put it?

آنرا کجا گذاشتی؟

They were here on business.

آنها برای کار اینجا بودند .

They are on vacation.

آنها به تعطیلات رفته¬اند

The answering machine is on.

تلفن¬شان روی پیغام¬گیر است

Well, leave a message

خب براشون پیغام بذار

They worked well, fast, hard and carefully.

آنها به خوبی، با سرعت، سخت کوشانه و به دقت کار می کردند

They will come back home very soon.

آنها خیلی زود به خانه برخواهند برگشت.

They’ll close the shops on Saturday.

آنها روز شنبه مغازه ها را خواهند بست.

They may come here next week.

آنها ممکن است هفته¬ی آینده به اینجا بیایند.

Oh, I see. Just between us. See you.

آهان فهمیدم، بین خودمون باشه، بعدا می بینمت

Weren’t they here on vacation last year?

آیا آنها پارسال برای تعطیلات به اینجا نیامده بودند؟

Are they your parents?

آیا آنها پدر، مادر تو هستند؟

Yes I took this picture of them in Mashhad.

آره، این عکس را در مشهد از آنها گرفتم

Can you come to my friend’s house tonight?

آیا امشب می توانی به منزل دوست من بیایی؟

Did he answer all the questions?

آیا او به همه سئوالات پاسخ داد؟

Do you know him? … No, I don’t think so.

آیا او را میشناسی؟ .... نه گمان نمی کنم

Should I pay here?

آیا باید همین جا بپردازم؟

Is it far? No. it’s only two minutes’ walk.

آیا خیلی دور است؟ نه فقط دو دقیقه پیاده راه است

Do you like to set goals for yourself in future?

آیا دوست داری برای خودت در آینده هدف مشخص کنی؟

Weren’t you at the mosque last night?

آیا شماها دیشب در مسجد نبودید؟

Was Ali standing near the window?

آیا علی نزدیک پنجره ایستاده بود؟

Do you have the key of the main door?

آیا کلید درب اصلی را دارید؟

Do you have main door key?

آیا کلید درب اصلی را دارید؟

Is he a good coach? …. I hope so.

آیا مربی خوبی است؟ ... امیدوارم اینطور باشد.

Is there any oil in the bottle?

آیا هیچ روغنی در بطری هست؟

Aerobics are popular with teens.

آیروبیک خیلی بین جوونا رایج شده. (جا افتاده)

The room is untidy. Let’s tidy it.

اتاق به هم ریخته است .بیا اون رو مرتب کنیم

Hostels don’t have any age requirements.

اتاق گرفتن در هتل محدودیت سنی نداره.

Your room is on the first floor. Here is your key.

اتاقتون در طبقه اوله. این هم کلید شما

There is something wrong with the iron

اتو خرابه (مشکل داره).

Something is wrong with your car. I guess your car battery is dead.

اتومبیلتون ایراد داره. فکر کنم باطری ماشینتون خرابه

Let me see if he is here or not.

اجازه بدهید ببینم او اینجاست یا نه.

Let me have a look at the mark list.

اجازه بدهید یک نگاهی به لیست نمره ها بیندازم

Don’t let this happen to you.

اجازه ندید برای شما این اتفاق بیفته

How is everything with you?

احوالت چطوره ؟

How is it going on?

اوضاعت چطوره؟

The cheapest way to fly is as a courier.

ارزانترین راه مسافرت هوایی مسافرت به عنوان کوریر است

She was happy about this chance. (this purchase, these scores, …)

از این شانسی که بهش رو کرده خوشحال بود (از این خرید – از این نمره¬ها و...)

I hate to be rude.

از اینکه پررو و بی¬ادب باشم بدم میاد (از آدمهای پررو و بی ادب بدم میاد)

What is it made of?

از چی ساخته شده است؟ (جنسش چیه؟)

Tell me about your family, Does your brother have any children?

از خونواده¬ت بگو، داداشت بچه داره؟

Keep out of reach of children.

از دسترس بچه ها دور نگه دارید

I am so sorry to hear that.

از شنیدنش خیلی متاسف شدم.

This is out of my hand.

از عهده من خارج است (از دست من کاری برنمی¬آید)

Protect from direct light, humidity and freezing.

از نور مستقیم، رطوبت و از یخ زدگی محافظت شود.

Ask someone to help you.

از یکی بخواه کمکت کنه

How do you pronounce your last name?

اسم فامیلیتو چطور تلفظ می¬کنی؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Pooya Mostajeran

کلمات کابردی در زبان انگلیسی

dog  – سگ,
cat  – گربه,
fish  – ماهی,
bird  – پرنده,
cow  – گاو,
pig  – خوک,
mouse  – موش,
horse  – اسب,
wing  – بال,


train  – قطار,
plane  – هواپیما,
car  – ماشین,
truck  – کامیون,
bicycle  – دوچرخه,
bus  – اتوبوس,
boat  – قایق,
ship  – کشتی,
tire  – لاستیک,
gasoline  – بنزین
engine  – موتور,
(train ) ticket  –بلیت (قطار),


city  – شهر,
house  – خانه,
apartment  – آپارتمان
street  /road  – خیابان/جاده,
airport  – فرودگاه,
train station  – ایستگاه قطار,
bridge  – پل,
hotel  – هتل,
restaurant  – رستوران,
farm  – مزرعه,
court  – دادگاه,
school  – مدرسه,
office  – اداره,
room  – اتاق,
village  – روستا,
university  – دانشگاه,
club  – کلوب، باشگاه,
bar  – میکده,
park  – پارک,
camp  – اردو,
store  /shop  – فروشگاه/مغازه,
theater  – تئاتر,
library  – کتابخانه,
hospital  – بیمارستان,
church  – کلیسا,
market  – مغازه,
country  – کشور,
building  – ساختمان,
ground floor  – کف زمین,
space  – فضا ,
bank  – بانک,


hat  – کلاه,
dress  – لباس,
suit  – کت‌وشلوار,
skirt  – دامن,
shirt  – پیراهن,
t-shirt  – تی‌شرت,
pants  – شلوار,
shoe(s)  – کفش,
pocket  – جیب,
coat  – کت,
stain  – لکه,


red  – قرمز
green  – سبز
blue  (light  /dark  ) – آبی (تیره / روشن)
yellow  – زرد
brown  – قهوه‌ای
pink  – صورتی
orange  – نارنجی
black  – سیاه
white  – سفید
gray  – خاکستری


son  – پسر,
daughter  – دختر,
mother  – مادر,
father  – پدر,
parent  – والدین,
baby  – نوزاد,
man  – مرد,
woman  – زن,
brother  – بردار,
sister  – خواهر,
family  – خانواده,
grandfather  – پدربزرگ,
grandmother  – مادربزرگ,
husband  – شوهر,
wife  – زن,
king  – پادشاه,
queen  – ملکه,
president  – رئیس‌جمهور,
neighbor  – همسایه,
boy  – پسر,
girl  – دختر,
unmarried woman  – خانم مجرد,
child  – (هم پسر هم دختر)کودک,
adult  – بزرگ‌سال(هم زن هم مرد),
human  (≠ animal) – انسان,
friend  – دوست,
victim  – قربانی,
player  – بازیکن,
fan  – هوادار,
crowd  – جمعیت,
person  – شخص


teacher  – معلم,
student  – دانشجو
student  – دانش‌آموز,
lawyer  – وکیل,
doctor  – دکتر,
patient  – بیمار,
waiter  – پیشخدمت,
secretary  – منشی,
priest  – کشیش,
police  – پلیس,
army  – ارتش,
soldier  – سرباز,
artist  – هنرمند,
author  – نویسنده,
manager  – مدیر,
reporter  – گزارشگر,
actor  – بازیگر,


religion  – مذهب,
heaven  – بهشت,
hell  – جهنم,
death  – مرگ,
medicine  – پزشکی,
money  – پول,
dollar  /euro  – دلار/یورو,
bill  – اسکناس,
marriage  – ازدواج,
wedding  – عروسی,
team  – تیم,
relationship  – رابطه,
racei  – نژاد,
se.x  – سکس(عمل رابطه جنسی),
se.x (gender)  – جنسیت,
murder  – قاتل,
prison  – زندان,
technology  – تکنولوژی,
energy  – انرژی,
war  – جنگ,
peace  – صلح,
attack  – حمله,
election  – انتخابات,
magazine  – مجله,
newspaper  – روزنامه,
poison  – سمی,
gun  – تفنگ,
sport  – ورزش,
race  – مسابقه(ورزشی),
exercise  (workout ) – ورزش,
ball  – توپ,
game  – بازی,
price  – قیمت,
contract  – قرارداد,
drug  – دارو,
sign  – امضا,
science  – علم,
god  – خدا


band  – باند,
song  – آهنگ,
instrument  – ساز موسیقی
music  – موسیقی,
movie  – فیلم  – هنرcoffee  – قهوه,
tea  – چایی,
wine  – شراب,
beer  – آبجو,
juice  – آب‌میوه,
water  – آب,
milk  – شیر,


egg  – تخم‌مرغ,
cheese  – پنیر,
bread  – نان,
soup  – سوپ,
cake  – کیک,
chicken  – جوجه,
pork  – گوشت خوک,
lamb  – بره,
beef  – گوشت گاو,
apple  – سیب,
banana  – موز,
orange  – پرتقال,
lemon  – لیمو,
corn  – غله,
rice  – برنج,
oil  – روغن,
seed  – بذر,
knife  – چاقو,
spoon  – قاشق,
fork  – چنگال,
plate  – بشقاب,
cup  – فنجان,
breakfast  – صبحانه,
lunch  – نهار,
dinner  – شام,
sugar  – شکر,
salt  – نمک,
bottle  – بطری


table  – میز,
chair  – صندلی,
bed  – تختخواب,
dream  – خواب/رویا,
window  – پنجره,
door  – در,
bedroom  – اتاق خواب,
kitchen  – آشپزخانه,
bathroom  – حمام,
pencil  – مداد,
pen  – خودکار,
photograph  – عکس,
soap  – صابون,
book  – کتاب,
page  – صفحه,
key  – کلید,
paint  – نقاشی,
letter  – نامه,
note  – یادداشت,
wall  – دیوار,
paper  – کاغذ,
floor  – کف,
ceiling  – سقف,
roof  – بام,
pool  – استخر,
lock  – قفل,
telephone  – تلفن,
garden  – باغ,
yard  – حیاط,
needle  – سوزن,
bag  – کیف,
box  – جعبه,
gift  – هدیه,
card (birthday ) – کارت تولد,
ring  – حلقه,
tool  – ابزار


clock  – ساعت,
lamp  – لامپ,
fan  – بادبزن,
cell phone  – موبایل,
network (computer)  – شبکه (کامپیوتری) ,
computer  – کامپیوتر,
program (computer)  – برنامه (کامپیوتری),
laptop  – لپ‌تاپ,
screen  – صفحه,
camera  – دوربین,
television  – تلویزیون,
radio  – رادیو


head  – سر,
neck  – گردن,
face  – صورت,
beard  – ریش,
hair  – مو,
eye  – چشم,
mouth  – دهان,
lip  – لب,
nose  – بینی,
tooth  – دندان,
ear  – گوش,
tear  (drop ) – اشک (قطره),
tongue  – زبان,
back  – پشت,
toe  – انگشت شست,
finger  – انگشت,
foot  – پا,
hand  – دست,
leg  – پا,
arm  – بازو,
shoulder  – شانه,
heart  – قلب,
blood  – خون,
brain  – مغز,
knee  – زانو,
sweat  – عرق,
disease  – بیماری,
bone  – استخوان,
voice  – صدا,
skin  – پوست,


sea  – دریا,
ocean  – اقیانوس,
river  – رودخانه,
mountain  – کوه,
rain  – باران,
snow  – برف,
tree  – درخت,
sun  – خورشید,
moon  – ماه,
world  – دنیا,
earth  – زمین,
forest  – جنگل,
sky  – آسمان,
plant  – گیاه,
wind  – باد,
soil /earth  – خاک/زمین,
flower  – گل,
valley  – دره,
root  – ریشه,
lake  – دریاچه,
star  – ستاره,
grass  – سبزه,
leaf  – برگ,
air  – هوا,
sand  – شن,
beach  – ساحل,
wave  – موج,
fire  – آتش,
ice  – یخ,
island  – جزیره,
hill  – تپه,
heat  – گرما,


glass  – شیشه,
metal  – فلز,
plastic  – پلاستیک,
wood  – چوب,
stone  – سنگ,
diamond  – الماس,
clay  – گِل,
dust  – غبار,
gold  – طلا,
copper  – مس,
silver  – نقره,


meter  – متر,
centimeter  – سانتی‌متر,
kilogram  – کیلوگرم,
half  – نصف,
circle  – دایره,
square  – مربع,
temperature  – دما,
date  – تاریخ,
weight  – وزن,
edge  – لبه,
corner  – گوشه,


map  – نقشه,
dot  – نقطه,
consonant  – صامت,
vowel  – مصوت,
light  – نور,
sound  – صدا,
yes  – بله,
no  – نه,
piece  – تکه,
pain  – درد,
injury  – زخم,
hole  – سوراخ,
image  – تصویر,
pattern  – الگو,
noun  – اسم,
verb  – فعل,
adjective  – صفت,


top  – رو,
bottom  – پایین,
side  – کنار,
front  – جلو,
back  – پشت,
outside  – بیرون,
inside  – داخل,
up  – بالا,
down  – پایین,
left  – چپ,
right  – راست,
straight  – مستقیم,
north  – شمال,
south  – جنوب,
east  – شرق,
west  – غرب,


summer  – تابستان,
spring  – بهار,
winter  – زمستان,
fall  – پاییز,


۰-۱۰ :
zero  ,
one  ,
two  ,
three  ,
four  ,
five  ,
six  ,
seven  ,
eight  ,
nine  ,
ten
– یک, دو, سه, چهار, پنج, شش, هفت, هشت, نه, ده.

۱۱-۲۰ :
eleven  ,
twelve  ,
thirteen  ,
fourteen  ,
fifteen ,
sixteen  ,
seventeen  ,
eightteen  ,
nineteen  ,
twenty
یازده, دوازده, سیزده, چهارده, پانزده, شانزده, هفده, هجده, نوزده, بیست,

۲۲,۲۱, …, ۲۹ :
twenty one  ,
twenty two  , … ,
twenty nine
بیست‌ویک, بیست‌ودو,…، بیست و نه

۳۰,۳۱,۳۲,۳۳,…,۳۹ :
thirty  ,
thirty one  ,
thirty two  ,
thirty three , …,
thirty nine
سی، سی و یک، سی و دو، …، سی و نه

۴۰-۹۰ :
forty  ,
fifty  ,
sixty  ,
seventy  ,
eighty  ,
ninety
چهل, پنجاه, شصت, هفتاد, هشتاد, نود,

۱۰۰,۱۰۱,۱۰۲, …, ۱۰۹ :
one hundred  ,
one hundred (and) one  ,
one hundred (and) two  , … ,
one hundred (and) nine  ,
صد، صد و یک، صد و دو،…، صد و نه

۱۱۰, ۱۱۱, ۱۱۲, ۱۱۳, …, ۱۱۹ :
one hundred ten  ,
one hundred eleven  ,
one hundred twelve  ,
one hundred thirteen  , …,
one hundred nineteen
صد و ده، صد و یازده، صد و دوازده، صد و سیزده، …، صد و نوزده

۱۰۰۰,۱۰۰۱, …, ۱۰۱۰ :
one thousand  ,
one thousand one  ,
one thousand ten , …
۲۰۰۰, …
two thousand  , …
۱۰۰۰۰ :
ten thousand
ده هزار
۱۰۰۰۰۰ :
one hundred thousand
صد هزار
(one) million  – میلیون,
(one) billion  – میلیارد,

۱st -first  – اول
۲nd -second  – دوم,
۳rd -third  – سوم,
۴th -fourth  – چهارم,
۵th -fifth  – پنجم,
۶th -sixth  – ششم,
۷th -seventh  – هفتم,
۸th -eighth  – هشتم,
۹th -ninth  – نهم,
۱۰th -tenth  – دهم,
۱۱th -eleventh  – یازدهم,
۱۲th -twelfth  – دوازدهم,
number  – عدد


January ,
February ,
March ,
April ,
May ,
June ,
July ,
August ,
September ,
October ,
November ,
December

ژانویه, فوریه, مارس, آوریل, می, جون, جولای, آگوست, سپتامبر, اکتبر, نوامبر, دسامبر


Saturday  -شنبه ,
Sunday  -یکشنبه ,
Monday  – دوشنبه,
Tuesday  -سه‌شنبه ,
Wednesday  -چهارشنبه ,
Thursday  -پنج‌شنبه ,
Friday  -جمعه


year  – سال,
month  – ماه,
week  – هفته,
day  – روز,
hour  – ساعت,
minute  – دقیقه,
second  – ثانیه,
morning  – صبح,
afternoon  – عصر,
evening  – غروب,
night  – شب,


work  – کار کردن,
play  – بازی کردن,
walk  – راه رفتن,
run  – دویدن,
drive  – رانندگی کردن,
fly  – پرواز کردن,
swim  – شنا کردن,
go  – رفتن,
stop  – ایستادن,
follow  – دنبال کردن,
think  – فکر کردن,
speak  /say  – حرف زدن/گفتن,
eat  – خوردن,
drink  – نوشیدن,
kill  – کشتن,
die  – مردن,
smile  – لبخند زدن,
laugh  – خندیدن,
cry  – گریه کردن,
buy  – خریدن,
pay  – پرداخت کردن,
sell  – فروختن,
shoot  – شلیک کردن (تفنگ),
learn  – یاد گرفتن,
jump  – پریدن,
smell  – بو دادن,
hear (a sound)  – شنیدن (یک صدا),
listen (music)  – (مثلاً به موزیک)گوش کردن,
taste  – چشیدن,
touch  – لمس کردن,
see  – (مثلاً یک پرنده)دیدن,
watch (TV)  – نگاه کردن (مثلاً تلویزیون),
kiss  – بوسیدن,
burn  – سوختن و سوزاندن (مثلاً کاغذ),
melt  – ذوب شدن,
dig  – حفر کردن,
explode  – منفجر شدن,
sit  – نشستن,
stand  – ایستادن,
love  – دوست شدن,
pass by  – رد شدن,
cut  – بریدن,
fight  – جنگیدن,
lie down  – دراز کشیدن,
dance  – رقصیدن,
sleep  – خوابیدن,
wake up  – بیدار شدن,
sing  – آواز خواندن,
count  – شمردن,
marry  – ازدواج کردن,
pray  – دعا کردن,
win  – برنده شدن,
lose  – باختن,
mix  /stir  – ترکیب کردن/هم زدن,
bend  – خم شدن,
wash  – شستن,
cook  – پختن,
open  – باز کردن,
close  – بستن,
write  – نوشتن,
call  – صدا زدن,
turn  – چرخیدن,
build  – ساختن,
teach  – درس دادن,
grow  – رشد کردن,
draw  – نقاشی کشیدن,
feed  – غذا دادن,
catch  – گرفتن,
throw  – پرت کردن,
clean  – تمیز کردن,
find  – پیدا کردن,
fall  – افتادن,
push  – هل دادن,
pull  – کشیدن,
carry  – حمل کردن,
break  – شکستن,
wear  – پوشیدن,
hang  – آویزان کردن,
shake  – لرزاندن,
sign  – امضا زدن,
beat  – زدن,
lift  – بلند کردن,


long  – بلند و طولانی,
short (#long)  – کوتاه,
tall  – دراز و بلند,
short (#tall)  – کوتاه,
wide  – پهن,
narrow  – باریک,
big  /large  – بزرگ,
small  /little  –کوچک ,
slow  – کند,
fast  – تند,
hot  – داغ,
cold  – سرد,
warm  – گرم,
cool  – سرد,
new  – تازه,
old (# new)  – کهنه,
young  – جوان,
old (# young)  – پیر,
good  – خوب,
bad  – بد,
wet  – خیس,
dry  – خشک,
sick  – بیمار,
healthy  – سالم,
loud  – صدای بلند,
quiet  – ساکت,
happy  – خوشحال,
sad  – غمگین,
beautiful  – زیبا,
ugly  – زشت,
deaf  – کر,
blind  – کور,
nice  – خوب,
mean  – بدجنس,
rich  – پولدار,
poor  – فقیر,
thick  – ضخیم,
thin  – نازک,
expensive  – گران,
cheap  – ارزان,
flat  – صاف,
curved  – انحنادار,
male  – مرد,
female  – زن,
tight  – تنگ,
loose  – شل,
high  – مرتفع/بلند,
low  – کوتاه,
soft  – نرم,
hard  – سخت,
deep  – عمیق,
shallow  – سطحی,
clean  – تمیز,
dirty  – کثیف,
strong  – قوی,
weak  – ضعیف,
dead  – مرده,
alive  – زنده,
heavy  – سنگین,
light (#heavy)  – سبک,
dark  – تاریکی,
light (#dark)  – روشنایی,
nuclear  – هسته‌ای,
famous  – مشهور


i  – من,
you  – تو,
he  – او,
she  – او,
it  – آن,
we  – ما,
you  – شما,
they  – آن‌ها

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Pooya Mostajeran

teach the english future


زمان آینده ساده با will یا آینده با نوع اول (The future I) برای نشان دادن تصمیمات ناگهانی، فرض کردن یا وقایع آینده که نمی تواند در آنها تغییری ایجاد کرد استفاده می شود.

کاربرد ها
تصمیمات ناگهانی. به مثال زیر توجه کنید:
Come on, I will help you sort the files. (بجنب، من بهت کمک می کنم اسناد را مرتب کنی.)

نظرات، امیدها، تردید ها یا فرض ها در مورد آینده. به مثال های زیر توجه کنید:
You won’t finish it in just one day. (تو نخواهی توانست این را در یک روز تمام کنی.)

It will rain tomorrow anyway. (فردا به هر حال باران خواهد آمد.)

قول دادن. به مثال زیر توجه کنید:
I will do it tomorrow. (فردا انجامش خواهم  داد.)

همراه با جملات شرطی نوع اول (if-clause type I)، در شرایطی که ممکن است اتفاق بیفتند. به مثال زیر توجه کنید:
If I need help, I will tell you. (اگر به کمک نیاز داشتم، به تو خواهم گفت.)

ساختار گرامری
برای ساختن زمان آینده ساده نیاز به فعل کمکی will و فعل اصلی در شکل ساده اش داریم. جدول زیر ساختار ساخت جملات در این زمان را نشان می دهد.

جملات مثبت

جملات منفی

جملات سوالی

برای همه حالت ها مشابه است   
I will speak

I will not speak

Will I speak?

شکل کوتاه
به ویژه در حالت کلامی زبان انگلیسی برخی افعال و ضمایر تا حدی با هم ترکیب می شوند. به این حالت شکل کوتاه شده از افعال گفته می شود. جدول زیر حالت های مختلف کوتاه شده از افعال در زمان آینده را نشان می دهد:

شکل بلند

شکل کوتاه   
مثال

will

…’ll

they’ll

will not

…’ll not/… won’t

I’ll not/I won’t

 

در مکالمات کلامی همیشه از شکل کوتاه شده فعل و حرف منفی ساز not می تواند استفاده کرد، بدون اهمیت به اینکه چه حرفی پیش از آن آمده است. به مثال های زیر توجه کنید:

He won’t finish it in just one day.

My colleague/Phil won’t finish it in just one day.

در شکل نوشتاری از شکل کوتاه شده تنها بعد از ضمیر استفاده می شود نه بعد از دیگر واژه ها. به مثال های زیر توجه کنید:

He’ll not finish it in just one day.

(اما نه: My colleague’ll/Phil’ll not finish it in just one day.)

H

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Pooya Mostajeran

english teach


واز زمان حال ساده (simple present) برای نشان دادن کاری که در زمان حال یکبار یا چند بار به صورت تکراری اتفاق می افتد استفاده می کنیم. زمان حال ساده یکی از پرکاربردترین زمان های زبان انگلیسی است.

کاربرد ها
کارها یا اتفاقاتی که به طور منظم یا به خاطر عادت تکرار می شوند. (گاهی از قیدهای زمان برای نشان دادن میزان تکرار استفاده می شود. قیدهایی مثل: always, never, rarely, often) به مثال زیر توجه کنید:
He plays football every Tuesday. (او هر سه شنبه فوتبال بازی می کند.)

دو یا چند اتفاق یا کار در زمان حال که پشت سر هم اتفاق افتاده اند. به مثال زیر توجه کنید:
After school Colin goes home, packs his bag, puts on his football shirt and then he goes to football training. (بعد از مدرسه کالینز به خانه می رود، کیفش را میبندد، لباس فوتبالش را می پوشد و سپس به به تمرین فوتبال می رود.)

یک واقعیت یا قاعده عمومی. به مثال زیر توجه کنید:
A forward tries to score goals for his team. (یک مهاجم سعی می کند برای تیمش گل بزند.)

برنامه های آینده که در زمان حال برنامه ریزی شده اند. به مثال زیر توجه کنید:
The bus leaves at half past four. (اتوبوس ساعت چهار و نیم حرکت می کند.)

His training starts at five o’clock. (تمرین او ساعت 5 شروع می شود.)

برای فعل های حالت یا فعل هایی که افکار و شخصیت را نشان می دهند. به مثال های زیر توجه کنید:
Colin likes football.(کالین فوتبال را دوست دارد.)

He is a forward.(او یک مهاجم است.)

ساختار زمان حال ساده
در جملات مثبت ما از فعل به صورت شکل ساده استفاده می کنیم. تنها برای سوم شخص مفرد فعل باید صرف شده و یک پسوند –s به آن اضافه می شود. در شکل منفی و سوالی باید از فعل کمکی do (یا does برای سوم شخص مفرد) در جمله استفاده کرد. در صورت وجود فعل کمکی فعل اصلی همیشه به صورت ساده در جمله آورده می شود (حتی در سوم شخص مفرد.) جدول زیر ساختار جملات در این زمان را نشان می دهد.

جملات مثبت

جملات منفی

جملات سوالی

I/you/we/they

I speak

I do not speak

Do I speak?

he/she/it

he speaks

he does not speak

Does he speak?

استثناها برای سوم شخص مفرد

اگر جمله به o یا sh و ch ختم شود به جای پسوند –s از –es استفاده می کنیم. به مثال های زیر توجه کنید:
do – he does

wash – she washes

اگر یک فعل به حرف y پس از یک حرف بی صدا ختم شود، حرف y را به ie تغییر می دهیم و سپس –s را اضافه می کنیم. (در صورتی که قبل از y حرف صدادار باشد y تغییری نمی کند.)
worry – he worries
(play – he plays)

به افعال مدال (can, may, might,must) حرف –s اضافه نمی شود. این افعال در همه حالت ها شکل خود را حفظ می کنند. (در صورت وجود فعل مدال در جمله فعل اصلی نیز شکل خود را حفظ می کند) به مثال های زیر توجه کنید:
he can swim

she must go

فعل های be/have
be (بودن)
فعل be (بودن) یک فعل کاملا بی قاعده در زبان انگلیسی است. در صورتی که از این فعل در جمله استفاده شده دیگر از فعل کمکی برای سوالی کردن و منفی کردن استفاده نمی شود. به جدول زیر توجه کنید:

جملات مثبت

جملات منفی

جملات سوالی

I

I am

I am not

Am I?

he/she/it

he is

he is not

Is he?

you/we/they

you are

you are not

Are you?

have (داشتن)
در شکل قدیمی تر از زبان انگلیسی فعل have نیز ساختاری مشابه be داشت. یعنی در صورت وجود have در جمله دیگر فعل کمکی به جمله اضافه نمی شد. در انگلیسی امروزی فعل have به دو صورت مورد استفاده قرار می گیرد. have و have got که هر دو معنای مشابهی دارند اما از نظر ساختار گرامری متفاوتند. فعل have مانند افعال دیگر نیاز به فعل کمکی دارد اما در صورتی که به صورت have got استفاده شود برای منفی یا سوالی شدن نیاز به فعل کمکی نخواهد داشت. به جدول زیر توجه کنید:

حالت مثبت

حالت منفی

حالت سوالی

I/you/we/they

I have/I have got

I do not have/I have not got

Do I have?/Have I got?

he/she/it

he has/he has got

he does not have/he has not got

Does he have?/Has he got?

نکته: استفاده از فعل have به صورت have got عموما در زبان انگلیسی بریتانیایی صورت می گیرد و در شکل امریکایی این زبان کمتر از این حالت استفاده می شود.

شکل کوتاه
به ویژه در حالت کلامی زبان انگلیسی برخی افعال و ضمایر تا حدی با هم ترکیب می شوند. به این حالت شکل کوتاه شده از افعال گفته می شود. جدول زیر حالت های مختلف کوتاه شده از افعال در زمان حال ساده را نشان می دهد:

شکل بلند

شکل کوتاه

مثال

am (not)

…’m (not)

I’m (not) (I amn’t)

are

…’re

you’re

are not

…’re not/… aren’t

we’re not/we aren’t

is

…’s

he’s

is not

…’s not/… isn’t

she’s not/she isn’t

have

…’ve

they’ve

have not

…’ve not/… haven’t

I’ve not/I haven’t

has

…’s

she’s

has not

…’s not/… hasn’t

he’s not/he hasn’t

do not

don’t

you don’t

does not

doesn’t

it doesn’t

نکته: شکل کوتاه افعال تنها می تواند بعد از ضمایر بیاید و نه هیچ واژه ای دیگر. به مثال زیر توجه کنید:

They’re not interested in football.

(The girls’re not interested in football.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Pooya Mostajeran

third story


The Tortoise and the Hare
A speedy hare lived in the woods. She was always bragging to the other animals about how fast she could run.

The animals grew tired of listening to the hare. So one day, the tortoise walked slowly up to her and challenged her to a race. The hare howled with laughter.

“Race you? I can run circles around you!” the hare said. But the tortoise didn’t budge. “OK, Tortoise. You want a race? You’ve got it! This will be a piece of cake.” The animals gathered to watch the big race.

A whistle blew, and they were off. The hare sprinted down the road while the tortoise crawled away from the starting line.

The hare ran for a while and looked back. She could barely see the tortoise on the path behind her. Certain she’d win the race, the hare decided to rest under a shady tree.

The tortoise came plodding down the road at his usual slow pace. He saw the hare, who had fallen asleep against a tree trunk. The tortoise crawled right on by.

The hare woke up and stretched her legs. She looked down the path and saw no sign of the tortoise. “I might as well go win this race,” she thought.

As the hare rounded the last curve, she was shocked by what she saw. The tortoise was crossing the finish line! The tortoise had won the race!

The confused hare crossed the finish line. “Wow, Tortoise,” the hare said, “I really thought there was no way you could beat me.” The tortoise smiled. “I know. That’s why I won.

لاک‌پشت و خرگوش
خرگوشی چابک در جنگل زندگی می‌کرد. او همیشه درباره سرعت دویدنش برای حیوانات دیگر لاف می‌زد.

حیوانات از گوش دادن به حرف‌های خرگوش خسته شده بودند. به همین خاطر روزی از روزها لاک‌پشت آرام‌آرام پیش او رفت و او را به مسابقه دعوت کرد. خرگوش با خنده‌ای فریاد زد.

خرگوش گفت: «با تو مسابقه بدم؟ من تو رو به‌راحتی می‌برم!» اما نظر لاک‌پشت عوض نشد. «باشه لاک‌پشته. پس تو می خوای مسابقه بدی؟ باشه قبوله. این واسه من مثه آب خوردنه.» حیوانات برای تماشای مسابقه بزرگ جمع شدند.

سوتی زدند و آن‌ها مسابقه را شروع کردند. خرگوش مسیر را با حداکثر سرعت می‌دوید درحالی‌که لاک‌پشت به‌کندی از خط شروع مسابقه دور می‌شد.

خرگوش مدتی دوید و به عقب نگاه کرد. او دیگر نمی‌توانست لاک‌پشت را پشت سرش در مسیر ببیند. خرگوش که از برنده شدن خود مطمئن بود تصمیم گرفت در سایه‌ی یک درخت کمی استراحت کند.

لاک‌پشت با سرعت همیشگی‌اش آهسته‌آهسته از راه رسید. او خرگوش را دید که کنار تنه‌ی درختی به خواب رفته است. لاک‌پشت درست از کنارش رد شد.

خرگوش از خواب بیدار شد و پاهایش را کش‌وقوسی داد. مسیر را نگاه کرد و اثری از لاک‌پشت ندید. با خودش فکر کرد «من باید برم و این مسابقه رو هم برنده بشم.»

وقتی خرگوش آخرین پیچ را رد کرد، ازآنچه می‌دید تعجب کرد. لاک‌پشت داشت از خط پایان رد می‌شد! لاک‌پشت مسابقه را برد!

خرگوش سردرگم از خط پایان رد شد. خرگوش گفت: «وای لاک‌پشته، من واقعاً فکر نمی‌کردم تو بتونی منو ببری.» لاک‌پشت لبخندی زد و گفت: «می دونم. واسه همین بود که من برنده شدم.».

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Pooya Mostajeran

second story


Mummy Duck lived on a farm. In her nest, she had five little eggs and one big egg. One day, the five little eggs started to crack. Tap, tap, tap! Five pretty, yellow baby ducklings came out.

Then the big egg started to crack. Bang, bang, bang! One big, ugly duckling came out. ‘That’s strange,’ thought Mummy Duck.

Nobody wanted to play with him. ‘Go away,’ said his brothers and sisters. ‘You’re ugly!’

The ugly duckling was sad. So he went to find some new friends.

‘Go away!’ said the pig. ‘Go away!’ said the sheep. ‘Go away!’ said the cow. ‘Go away!’ said the horse.

No one wanted to be his friend. It started to get cold. It started to snow! The ugly duckling found an empty barn and lived there. He was cold, sad and alone.

Then spring came. The ugly duckling left the barn and went back to the pond.

He was very thirsty and put his beak into the water. He saw a beautiful, white bird! ‘Wow!’ he said. ‘Who’s that?’

‘It’s you,’ said another beautiful, white bird.

‘Me? But I’m an ugly duckling.’

‘Not any more. You’re a beautiful swan, like me. Do you want to be my friend?’

‘Yes,’ he smiled.

All the other animals watched as the two swans flew away, friends foreveاردکِ مادر در مزرعه اردک مادر در ای زندگی می کرد.

در لانه اش پنج تخم کوچک و یک تخم بزرگ داشت.

یک روز، پنج تخم کوچک شروع به ترک خوردن کردند. ترق، ترق، ترق!

پنج جوجه اردک کوچولوی زرد و زیبا از آنها بیرون آمدند.

بعد تخم بزرگ شروع به ترک خوردن کرد. تلق، تلق، تلق!

جوجه اردک بزرگ زشتی از آن بیرون آمد.

اردکِ مادر با خودش فکر کرد: «عجیبه.»

هیچ کس دوست نداشت با او بازی کند.



خواهر و برادرهایش به او می گفتند «از اینجا برو.»

«تو زشتی!»

جوجه اردک زشت غمگین بود. پس رفت تا دوستان جدیدی پیدا کند.

گوسفندگفت: «از اینجا برو!»

گاوگفت: «از اینجا برو!»

اسب گفت: «از اینجا برو!»

هیچ کس نمی خواست با او دوست شود.



کم کم هوا سرد شد.

برف شروع به باریدن کرد.

جوجه اردک زشت انباری خالی پیدا کرد و آنجا ماند. سردش شده بود و غمگین و تنها بود.

سپس بهار از راه رسید.

جوجه اردک زشت از انبار بیرون رفت و به برکه برگشت.

خیلی تشنه بود و منقار خود را در آب فرو برد.

او پرنده ای زیبا و سفید بود!

او گفت: «وای! اون کیه؟»

پرنده سفید زیبای دیگری گفت: «اون تویی.»

«من؟ ولی من که یه جوجه اردک زشتم.»

«دیگه نیستی. تو هم مثل من یه قوی زیبا هستی.»

دوست داری با من دوست بشی؟»

او لبخندی زد و گفت: «آره.»

همه حیوانات دیگر آنها را که تا همیشه با هم دوست ماندند، در حال پرواز و دور شدن از آنجا تماشا کردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Pooya Mostajeran

the first story for start the weblog work

Isacc newton
 was born in Lincolnshire, England in 1643, where he grew up on a farm. When he was a boy, he made lots of brilliant inventions like a windmill to grind corn, a water clock and a sundial. However, Isaac didn’t get brilliant marks at school

When he was 18, Isaac went to study at Cambridge University. He was very interested in physics, mathematics and astronomy. But in 1665 the Great Plague, which was a terrible disease, spread in England, and Cambridge University had to close down. Isaac returned home to the farm

Isaac continued studying and experimenting at home. One day he was drinking a cup of tea in the garden. He saw an apple fall from a tree

‘Why do apples fall down instead of up’

From this, he formed the theory of gravity. Gravity is an invisible force which pulls objects towards the Earth and keeps the planets moving around the Sun.

Isaac was fascinated by light. He discovered that white light is in fact made up of all the colours of the rainbow. Isaac also invented a special reflecting telescope, using mirrors. It was much more powerful than other telescopes

Isaac made another very important discovery, which he called his ‘Three Laws of Motion’. These laws explain how objects move. Isaac’s laws are still used today for sending rockets into space

Thanks to his discoveries, Isaac became rich and famous. However, he had a bad temper and often argued with other scientists.

‘You stole my discovery!’

Sir Isaac Newton died in 1727 aged 85. He was buried along with English kings and queens in Westminster Abbey in London. He was one of the greatest scientists and mathematicians who has ever lived

اسحاق نیوتون

اسحاق نیوتن در سال 1643 در لینکلن شایر انگلستان به دنیا آمد و در مزرعه ای بزرگ شد. هنگامی که پسر بچه ای بیش نبود، اختراعات هوشمندانه بسیاری از جمله یک آسیاب بادی برای آسیاب کردن ذرت، یک ساعت آبی و یک ساعت آفتابی ساخت. با این حال، اسحاق در مدرسه نمره های خوبی نمی گرفت.

اسحاق در 18 سالگی وارد دانشگاه کمبریج شد. او علاقه بسیاری به فیزیک، ریاضیات و ستاره شناسی داشت. اما در سال 1665 طاعون بزرگ، که یک بیماری وحشتناک بود، در انگلستان شیوع پیدا کرد و دانشگاه کمبریج به ناچار تعطیل شد. اسحاق به مزرعه و خانه بازگشت.

اسحاق در خانه به تحصیل و آزمایش ادامه داد. روزی او در باغ مشغول نوشیدن فنجانی چای بود. سیبی را دید که از یک درخت روی زمین افتاد.

«چرا سیب به پایین سقوط کرد و به بالا نرفت؟»

او از این ماجرا نظریه گرانش را ساخت. جاذبه نیرویی نامرئی است که اشیاء را به طرف زمین می کشد و موجب گردش سیارات به دور خورشید می شود.

اسحاق مجذوب نور شده بود. او کشف کرد که نور سفید در واقع از همه رنگ های رنگین کمان ساخته شده است. اسحاق همچنین با استفاده از آینه تلسکوپ انعکاسی خاصی ساخت. این تلسکوپ بسیار قوی تر از تلسکوپ های دیگر بود.

اسحاق کشف بسیار مهم دیگری هم داشت که آن را سه قانون حرکت نیوتن نامید. این قوانین چگونگی حرکت اشیاء را توضیح می دهند. قوانین اسحاق هنوز برای ارسال موشک به فضا به کار می روند.

اسحاق به برکت اکتشافات خود ثروتمند و مشهور شد. با این حال، بداخلاق بود و اغلب با دیگر دانشمندان مشاجره می کرد.

«شما کشف مرا دزدیده ای!»

اسحاق نیوتن در سال 1727 در 85 سالگی درگذشت و در کنار پادشاهان و ملکه های انگلستان در کلیسای وستمینستر در لندن به خاک سپرده شد. او یکی از بزرگترین دانشمندان و ریاضیدانانی طول تاریخ بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Pooya Mostajeran